رادی من

بازه‌هاي زماني رادي

با رادي و خواهرم در حال پياده‌روي بوديم و خواهرم  داشت از داستاني تعريف مي كرد. از سماجت كسي حرف مي‌زد كه با رد درخواستش از رو  نرفته . رسيد به اينجا كه گفت: "........ 2 ساعت بعد دوباره زنگ زد ..............2 روز ديگه دوباره زنگ زد ............." ناگهان رادي گفت:" خاله همين طوري 2 تا 2 تا بالا مي‌ره. بعد مي‌شه 2 هفته ديگه، 2ماه ديگه، 2 سال ديگه، 2 قرن ديگه و بالاخره 2 ابديت ديگه !!"  نكته جالب 2 ابديت ديگه است! ...
3 دی 1393

علت طولي يا علت‌العلل

به رادي مي‌گم:"خيلي خيلي دوست دارم" جواب مي‌ده:" من شمارو بيشتر دوست دارم" بهش مي‌گم: " امكان نداره، چون بعد از عشق خدا به بندگانش، بالاترين عشق‌، عشق مادر به فرزندانشه " با حالتي كه انگار كشف جديدي كرده، جواب مي‌ده: " آره، چون نقش مادر يه جوري مثل نقش خداست، درست مثل دونه‌هاي يه زنجير كه به هم وصلن! " جهان بيني فطري يك كودك 7 ساله! تبارك‌ا...! ...
3 آذر 1393

گير مدرسه

براي تعطيلات تاسوعا و عاشورا تصميم گرفتيم به همدان بريم و با اين حساب، رادي بايد چهارشنبه از مدرسه غيبت مي‌كرد. مي‌گه: " مامان چهارشنبه عصر بريم ، من نمي‌خوام غايب بشم چون تو مدرسه بهم گير مي‌دن." جواب مي‌دم:" نه پسرم، بهشون اطلاع مي‌دم و غيبتتو موجه مي‌كنم." جواب مي‌ده:" هيچ فرقي نمي‌كنه، اين جوري زودتر مي‌فهمن و زودتر گير مي‌دن ." ...
18 آبان 1393

تولد 7 سالگي

تولد 7 سالگي پسر عزيزم در دو مرحله برگزار شد. يكي قبل از تولد، با حضور بابا بزرگ و مامان‌بزرگ و عمه‌ها كه پسرم با لباس كنگ فو ظاهر شد و شمع‌هاشو فوت كرد، ديگري در روز تولد ش و با حضور خاله‌ها و پسرخاله‌هاش كه تا تونست آتيش سوزوند. عزيز دلم حضورت هميشه مبارك، پاينده باشي . ...
18 آبان 1393

تمرينات كنگ فو

رادي ورزش‌هاي رزمي رو خيلي دوست داره و براي همين تابستون امسال كلاس كنگ فو ثبت نامش كرديم. اولاش خيلي خوشحال بود و معلمش هم ازش خيلي راضي بود اما بعدها كمي رنجيده خاطر به نظر مي‌اومد ازش پرسيدم : " پسرم از كلاس خسته شدي؟" با ناراحتي جواب داد:" بله كه خسته شدم، مربيمون به ما صد تا دراز و نشست مي‌ده، يكي بياد به ايشون بگه اين كمره نه لولاي در!" ...
18 آبان 1393

خوشبيني و يا شايد خوش فهمي

مدت زيادي تاخير داشتم چون حسابي مشغول روزمرگي بودم و وقت سر خاروندن نداشتم. رادي تو اين مدت سخنان فلسفي زيادي گفت كه فقط 2-3 تاش يادم مونده حيفم اومد اونا رو ننويسم. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 18 مرداد سالروز فوت پدر عزيز و بزرگوارمه و ما به اين مناسبت هر ساله به مزارشون مي‌ريم. امسال هم كه سومين سالگردشون بود ساعت 9 صبح آن جا بوديم و طبيعتا من غمگين و بغض‌آلود بودم. پس از  خواندن فاتحه و قرائت قرآن به همسرم اشاره كردم تا مرا تنها بگذارند. ايشون با بچه‌ها به سمت ماشين رفتند و من فرصت اينو پيدا كرد...
18 آبان 1393

انتخاب شغل

همكارم از رادي مي پرسه:" دوست داري كارمند بشي؟" رادي مي گه: "نه! " دوباره مي پرسه :" شغل آزاد رو دوست داري يا كارمندي؟" جواب مي‌ده:" شغل آزاد" پرسيدم:" مي دوني شغل آزاد يعني چه؟ " جواب مي ده:" يعني تو كارت آزاد باشي و كسي نباشه بهت دستور بده ، مثل آهنگري و نجاري " ...
26 خرداد 1393

شعور پرسشگري

خونه خواهرم  مهمون بوديم. ناگهان رادي غيبش زد. تو كمد اسباب بازي هاي پسرخالش ، ناراحت و غمگين پيداش كرديم. پرسيدم :" چي شده؟" جواب داد:" ببخشيد سوالتونو با سوال جواب مي دم، به نظرتون من آدم قابل احترامي نيستم؟ " گفتم:" چرا اين سوالو مي پرسي؟" جواب داد:" آخه راستين همش با آرتين بازي مي كنه و اصلا منو به حساب نمياره" ياد  رييس جمهوري افتادم كه هميشه سوال رو با سوال جواب مي داد و هيچ وقت فكر نكرد كه بايد بابت اين كار  از مردم معذرت بخواد. ...
26 خرداد 1393

درجات پذيرش يك قانون

چند روز پيش خونوادگي به مهموني مي رفتيم .  روسري من چند سانتي عقب رفته بود و موهام پيدا بود. رادي گفت:" مامان موهاتونو بپوشونين، يه وقت پليس جريمه مون نكنه" جواب دادم:" براي اين يه ذره مو اونم تو ماشين ، پليس جريمه نمي كنه." رادي گفت:" آره ، ولي مي فهمه كه از حجاب خوشتون نمياد." با تعجب پرسيدم:" مگه من از حجاب خوشم نمياد؟!!" تحليگرانه پاسخ داد:" نه، ولي از حجاب لذتم نمي برين." ...
26 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادی من می باشد