كم خوني
چند وقتي بود كه رادي همش مريض مي شد. يه روز سرماخودگي، يه روز دل درد، يه روز سرفه و....
2 هفته قبل از عيد، اول علائم سرماخوردگي داشت بعدش هم اسهال و استفراغ. مجبور شديم از آلودگي تهران خارجش كنيم و به شمال رفتيم. اول فروردين برگشتيم تهران و از فرداش دوباره رادي دل درد و استفراغ داشت. مشكوك به آپانديسيت بود. بگذريم از اين كه برما چه گذشت و چه مشكلاتي روزاي اول عيد كشيديم براي پيدا كزدن دكتر حاذق، آزمايشگاه مورد اعتماد و سونوگرافي شيفت. خلاصه به خير گذشت و حالش خوب شد ولي 2 هفته پيش دوباره داستان شروع شد ولي با شدت بيشتر و اين بار 2 دكتر مورد اعتماد دستور بستري شدن براي جراحي رو دادن. حال و روز من وصف كردني بود ولي توكل به خدا كردم و بستريش نكردم. البته خودم تا صيح بالا سرش بيدار بودم و فرداش پيش 2 دكتر ديگه با 2 سري آزمايش و سونوگرافي ديگه. دكتر آخري كه از بهترين جراحاي تهرانه گفت بهتون قول ميدم آپانديسيت نيست يه جور ويروسه و خوب ميشه. ما هم اعتماد كرديم و بچه رو به خونه آورديم ولي آزمايشا نشون داد كه رادي كم خوني داره. هموگلوبينش 6/10 بود كه خيلي پايينه. از فرداش كار ما شد پيدا كردن يه فوق تخصص هماتولوژي اطفال و هزاران فكر ناجور. بار آخري كه بردمش دكتر (دكتر شيوا نظري) تو زمان انتظار نقاشي جالبي كشيد. خودشو كشيده بود كه ازش خون مي گرفتن و يه علامت سوال هم كشيده بود. نوبتمون كه شد نقاشي رو داد به دكتر و گفت من كم خوني دارم اونوقت هي ازم آزمايش خون مي گيرين كه كم خون تر بشم؟ اينم نقاشيش.