رادي و پاي در گچ
روز 7 اسفند براي به دنيا اومدن دختر عمه رادي به همدان رفتيم. رادي و راستين از خوشحالي در پوست نميگنجيدند. هم به خاطر اين كه خونه مامان بزرگشونو خيلي دوست دارن و هم به اين خاطر كه ديوانهوار به ني ني ها علاقه دارن و براي ديدن دخترعمه ناز و كوچولوشون ماهها لحظه شماري كرده بودن.
اين شد كه وقتي روز پنجشنبه 8 اسفند ني ني و مامانش از بيمارستان به خونه مامان بزرگ اومدن، رادي از شدت شادي و هيجان،شروع به بپر بپر كرد و تو يكي از اين پرشها از روي تخت، پاي راستش آسيب ديد. فرداش به تهران برگشتينم و شنبه پاي رادي جون به علت شكستگي استخوان هاي كف پا گچ گرفنهشد. يه دو هفتهاي درگير بوديم ، حمل و نقلش، مدرسه رفتنش، حموم كردنش و از همه مهمتر آروم كردن خارش پاش كار آسوني نبود ولي بالاخره ديروز اين دشواريها به پايان رسيد و گچ پاي رادي عزيز باز شد.
خدايا شكرت به خاطر لطفي كه به ما داشتي و همه چي رو به خير و خوشي ختم كردي.