رادی من

خوشحالم كه يه برادر دارم

ديشب رادي و راستين اجازه داشتن با هم تو يه اتاق بخوابن، اين موضوع براشون يه اتفاق شيرينه. راستين مهمون رادي شد و موقع خواب براش قصه گفت. كاري ندارم كه به جاي ساعت 9 ساعت 10 خوابيدن ولي گويا خيلي بهشون خوش گذشت. امروز صبح رادي به من گفت: مامان من خيلي خوشحالم كه يه برادر دارم. پرسيدم: چطور؟ گفت: چون خيلي بهم كمك مي‌كنه، ديشب وقتي برام قصه مي‌گفت بهم گفت: گارد تختتو بكش كنار تا بتونم صورتتو بيبنم ولي من نتونستم چون زورم نرسيد، اونوقت داداش اومد و اين كارو برام كرد. حالا مي‌فهمم كه چرا مي‌گن برادرا بايد مثل يه ديوار پشت هم بایستن. ...
20 مهر 1392

والدين دانا و محدوديت تماشاي كارتون

امروز رادي مهمون يكي از بستگان بود كه خيلي خيلي بهشون علاقه داره و خونشونو خونه دوم خودش مي‌دونه. موقع ناهار داشت كارتون مي‌ديد كه خانم صاحبخونه گفتند: آرزو دارم منم بتونم يه روز از صبح تا شب كارتون ببينم. رادي گفت: بايد دوباره متولد بشين و يه پدر و مادر ديگه داشته باشين تا اجازه اين كارو بهتون بدن. البته يه پدر و مادر نادون، چون پدر و مادر دانا اجازه نميدن بچه شون بيشتر از يك ساعت در روز كارتون ببينه! ...
20 مهر 1392

لطفا كمي بدخط تر

ديروز از رادي خواهش كردم كه مشقاشو كمي قشنگ تر بنويسه ، بعد از چند دقيقه صدام كرد و گفت: مامان ببينين چقدر خوب نوشتم از سرمشقاي خانم معلم هم بهتر شده، و با شيطنت ادامه داد: فكر كنم فردا خانم معلم اينجا بنويسن: " لطفا كمي بد خط تر " ...
20 مهر 1392

رنگ مردونه

چند روز پيش با رادي به خونه برمي‌گشتم. ماشين جلويي يه تويوتا لندكروز مشكي بود. رادي گفت: مامان نگاه كن عين ماشين عمو علي آقاست. گفتم: آره ولي به نظر من مال عمو قشنگتره ، من سفيدشو بيشتر دوست دارم. رادي گفت: نه مشكي قشنگتره چون رنگش مردونه است. گفتم: مگه رنگ سفيدو مشكي مردونه زنونه داره؟ گفت: آره، سفيد نشونه ضعفه چون رنگ پرچم تسليمه. گفتم: به جاش رنگ صلح و دوستي هم هست. گفت: باشه ولي من دوست دارم جنتلمن باشم و بجنگم نه اين كه تسليم بشم. گفتم: يعني جنتلمنا بايد بجنگن؟ گفت: آره وقتي دشمن دارن بايد باهاش بجنگن. گفتم: و وقتي دشمني در كار نيست بايد دنبال صلح و دوستي باشن. گفت: قبوله ولي من مشكي رو بيشتر دوست دارم! جالبه يه بچه 5-6 ساله مي&z...
20 مهر 1392

شدت اشتياق

چند روز پيش يكي از بستگان به رادي گفت: "رادي، فكر كنم داري براي باسواد شدن لحظه شماري مي كني"  رادي جواب داد : پس به مامانم چي مي گين كه دارن صدم ثانيه شماري مي كنن براي باسواد شدن من! ...
20 مهر 1392

فرياد بي‌صدا

رادي آهنگ "ماهيگير" مرحوم مازيار رو خيلي دوست داره. ديروز يكي از سي دي هاي باباش افتاد تو شكاف چاه آسانسور. رادي با دستپاچگي گفت: بابا! آهنگ ماهيگير تو اين سي دي بود؟ باباش گفت: نه، و رفت. از رادي پرسيدم : اين آهنگو خيلي دوست داري؟ جواب داد: آره عاشقشم و شروع به خوندن اين آهنگ كرد وقتي رسيد به " فرياد اون زير آب يه فرياد بي‌صداست " گفت: مامان اين تيكه شو خيلي دوست دارم چون خيلي مي‌فهممش. پرسيدم چيشو مي‌فهمي؟ جواب داد: اين كه خيلي چيزا وجود دارن ولي معلوم نيستن مثل خدا كه وجود داره ولي نمي‌تونيم ببينيمش يا صداشو بشنويم. ...
30 شهريور 1392

الهامات خداگونه

ديشب رادي موقع آماده شدن براي خواب، هي بازيگوشي مي‌كرد و كمي منو اذيت كرد،بهش گفتم : چرا شيطنت مي‌كني؟ من خيلي خسته‌ام و با اين كاراي تو اذيت مي‌شم. با پشيموني و ناراحتي گفت: مامان ببخشيد من نمي‌خواستم شمارو اذيت كنم فقط خواستم بازي كنم. گفتم: بخشيدمت ولي دوست دارم بدوني كه مامان شبا خيلي خسته است چون از صبح داره كار مي‌كنه. جواب داد: من نمي‌دونستم، پس شما هم نبايد انتظار داشته باشين چيزي رو كه نمي دونم انجام بدم چون خدا هم به اندازه دانش آدم ازشون مي‌پرسه. گفتم: اينو كي بهت گفته؟ جواب داد: خدا! با تعجب پرسيدم: خدا بهت گفته؟!!! رادي گفت: نه اين كه خدا باهام حرف بزنه ولي يه حسي تو دلم اينارو ب...
30 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادی من می باشد