رادی من

رادي و پاي در گچ

روز 7 اسفند براي به دنيا اومدن دختر عمه رادي به همدان رفتيم. رادي و راستين از خوشحالي در پوست نمي‌گنجيدند. هم به خاطر اين كه خونه مامان بزرگشونو خيلي دوست دارن و هم به اين خاطر كه ديوانه‌وار به ني ني ها علاقه دارن و براي ديدن دخترعمه ناز و كوچولوشون ماه‌ها لحظه شماري كرده بودن. اين شد كه وقتي روز پنجشنبه 8 اسفند ني ني و مامانش از بيمارستان به خونه مامان بزرگ اومدن،  رادي از شدت شادي و هيجان،شروع به بپر بپر كرد و تو يكي از اين پرش‌ها از روي تخت، پاي راستش آسيب ديد. فرداش به تهران برگشتينم و شنبه پاي رادي جون به علت شكستگي استخوان هاي كف پا گچ گرفنه‌شد . يه دو هفته‌اي درگير بوديم ، حمل و نقلش، مدرسه رفتنش&...
27 اسفند 1392

عرق وطن

با رادي مشغول صحبت هاي جورواجورم كه حرفمون به مسافرت مي‌رسه. رادي مي‌گه: " من عاشق مسافرتم، مسافرتاي طولاني، مثل اونوقتا كه رفته بوديم استراليا و اونجا زندگي مي‌كرديم" مي‌گم: " دوست داري بازم از اين مسافرتا بري؟" مي‌گه: " خيلي! اصلا ناراحتم از اين كه فقط تو استراليا زندگي كرديم، من دلم مي‌خواد همه جاي دنيارو ببينم و بعد از چند سال برگردم ايران." مي‌گم:" چرا مي‌خواي برگردي ايران؟" مي‌گه: " براي من نقطه اوج كشور، ايرانه" مي‌گم: " اگه يه كشور ديگه خيلي بهتر باشه بازم به ايران برمي‌گردي؟" مي‌گه: " براي من بالاترين سطح اندازه‌گيري كشور، ايرانه. هيچ كشوري بر...
4 اسفند 1392

ذائقه هنري

دارم دندوناي رادي رو مسواك مي‌كنم، به بلوزم زل مي‌زنه و مي‌گه : " مامان چه بلوز قشنگي پوشيدين! چه تنوع رنگ خوبي داره! من كلا از تنوع رنگ تو يه نقطه خيلي خوشم مياد"  مي‌گم:" اين شكل يه پروانه است" مي‌گه : " مي‌دونم، اما به نظر من هرچيزي مي‌تونه يه نقطه باشه، حتي يه سگ در حال پارس كردن" ...
29 بهمن 1392

نوجواني زودرس

تازگي ها هر وقت كسي خونمون مياد رادي سريع لباس خونگيشو عوض مي‌كنه و لباس بيرون مي‌پوشه. ديروز معلم راستين يه سر اومده بود خونمون، رادي نه تنها لباسشو عوض كرد بلكه مبل اتاقشو آورد تو اتاق راستين و از معلم راستين دعوت كرد كه رو اون مبل بشينه. برام جالبه كه رفتاراش تو سن 6 سالگي رنگ و بوي نوجووني گرفته. ...
19 بهمن 1392

اشرف مخلوقات

رادي شاهد دعوا و درگيري لفظي دو نفر بود (متاسفانه). رو به من كرد و گفت: " حيوونا بايد از آدما ياد بگيرن نه آدما از حيوونا،اين جوري دنيا وارونه مي‌شه." ...
7 بهمن 1392

حدود حق

ديروز رادي از صبح تا عصر چند ساعتي با تبلت بازي كرده بود و اين خيلي بيشتر از استانداردهاي خونه ما بود بنابر اين مجبور شدم تبلتشو ازش بگيرم. رادي حاضر نبود تبلتشو بده چون به قول خودش، جمعه‌ها براش روز قانوني استفاده از تبلت‌ بود.خلاصه اختلاف نظر بالا گرفت و در نهايت من با استفاده از قوه قهريه تبلت رو گرفتم. رادي خيلي ناراحت شد و احساس مي كرد خيلي بهش توهين شده. با بغض و خشم گفت:" حق هيچ آدمي بر يك آدم ديگه بيشتر از خود اون نفر نيست، نكنه شما فكر مي كنين من آدم نيستم كه به خودتون بيشتر از من حق مي‌دين؟!" رادي عزيز من تا اين حد آزاده هست و عزت نفس داره كه نه به خاطر تبلت، بلكه به خاطر ا...
30 دی 1392

دوستي

تلويزيون برنامه‌هاي مربوط به جنگ و خشونت رو نشون مي‌داد. من با دلخوري گفتم: آدم دلش ميگيره تلويزيون نگاه كنه بس كه برنامه‌هاي اين جوري نشون مي‌ده. رادي گفت:" آره مامان راست مي‌گين، من عاشق صلح و دوستي ام چون دوستي كليد هر قفل باز نشدنيه " ...
30 دی 1392

باب اسفنجي

كارتون باب اسفنجي بسيار بسيار مورد علاقه رادي و برادرشه و رادي اغلب، ديالوگاي جالبشو مخصوصا ديالوگاي مربوط به پاتريكو حفظ و اجرا مي‌كنه. از قضا اين كارتون مورد توجه اعضاي بزرگسال خانواده و بستگان نيز هست و صحبت درباره اون هميشه موضوع مشترك صحبت پسرا با فاميلاي بزرگساله.  ديروز رادي تكه هاي جالبي از پاتريكو اجرا مي‌كرد و در اين خصوص با خاله جوونش گپ مي‌زد. رادي: " نويسنده اين كارتون خيلي خلاقيت داشته، فكر كنين از يه اسفنج ظرفشويي الهام گرفته و همچين كارتون جالبي رو نوشته ...   ...
28 دی 1392

دو روي سكه رياست

رادي مي‌گه:   دوستام از رييس شدن، فقط دستور دادنشو مي‌بينن، نمي‌دونن همه مسئوليتا با  رييسه. داريم يه گروه دوستي تشكيل مي‌ديم ، جالا همه مي‌خوان رييس بشن. من  بهشون مي‌گم بايد بتونين بقيه رو جذب كنين، به خواسته‌هاشون جواب بدين...... : : : من با چشمهاي گرد شده از تعجب  ...
25 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادی من می باشد